ازدواج

ساخت وبلاگ

+ بهش میگم: محمد زود ازدواج میکنه؛ نهایتا تا دوسال دیگه.

- کفگیرُ میذاره تو قابلمه، خب توهم تا اون موقع نامزد میکنی دیگه، کجاش زوده؟

+ مامان دوباره این بحث رو شروع نکن لطفا... ما چندین دفعه راجع به این موضوع صحبت کردیم.

- چه بحثی محمدرضا؟ یجور صحبت نکن که انگار...

اصلا میدونی چیه؟ از وقتی جدا شدی اینطوری شدی. همش تنها هستی. مهمونی هاهم که نمیای

عادت کردی به این وضعیت. جمع کن وسایلاتو بیا همینجا.

+ خندم میگیره مامان، این چه حرفیه؟  من همونجا راحت تر هستم. بهت که گفتم. امیدوار نباش به من زیاد. بزور که نیس. نمیتونم. شاید 10 یا 15 سال دیگه. شاید اینجا نباشم اصلا.

- منکه میدونم دردت چیه!

+ درحالی که دارم دور میشم از آشپرخونه، زمزمه هایی رو میشنوم

باشه، هرجور که تو دوست داری، هرکیو که تو دوست داری...

چه خدای خوبی...
ما را در سایت چه خدای خوبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fwayofsuccessb بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 23:41