مادرم.

ساخت وبلاگ
همیشه این تصور همراهم بوده :

کسی نیست که بتونه ندای قلبتو زمزمه کنه ، و این حقیقت به خاک سپرده میشه .

امشب، مادرم به دیدارم اومده بود.

و صحبت کرد تا یه حرفی بزنم.

خیالشو راحت کردم از طرف خودم ، اما حرفایی زد که فکرشو نمیکردم .

خودش نمیدونه از چه رازی باخبر هست، فقط حس مادرانشو دنبال کرد.

امیدوارم بتونم یه روزی خوشحالت کنم عمیقا، تا جبرانی برای گذشتم باشه.

هیچوقت نتوستم بگم چقدر دوستون دارم...

چه خدای خوبی...
ما را در سایت چه خدای خوبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fwayofsuccessb بازدید : 101 تاريخ : سه شنبه 9 بهمن 1397 ساعت: 23:51