کسی نیست که بتونه ندای قلبتو زمزمه کنه ، و این حقیقت به خاک سپرده میشه .
امشب، مادرم به دیدارم اومده بود.
و صحبت کرد تا یه حرفی بزنم.
خیالشو راحت کردم از طرف خودم ، اما حرفایی زد که فکرشو نمیکردم .
خودش نمیدونه از چه رازی باخبر هست، فقط حس مادرانشو دنبال کرد.
امیدوارم بتونم یه روزی خوشحالت کنم عمیقا، تا جبرانی برای گذشتم باشه.
هیچوقت نتوستم بگم چقدر دوستون دارم...
چه خدای خوبی...برچسب : نویسنده : fwayofsuccessb بازدید : 101