چشم هارو باید شست، جور دیگر باید دید

ساخت وبلاگ

برگرفته از استاتوس های دوست عزیزم:

بابایی امروز حالم از تک تک روزهای 4 سال اخیر بهتره. امروز با همه وجودم آرومم و رهایی و آزادی رو با تک تک سلولام حس میکنم. نسیم خنکی که از دریای پیش روم میاد داره گونه هامو لمس میکنه...

بابا یادته اون شب بهت زنگ زدم قبل پرواز؟؟ اون سخت ترین شبی بود که زندگیم تو یه پاسپورت خلاصه میشد:) بعد اون دو روزی که همهههه یهو رنگ عوض کردن، بعد اون دور روزی که همه زندگیمو یهو ازم گرفتن...

تو اون حال غریبی که فقط میخواستم دور شم از آدما، با یه بغض سنگین و پاهای خسته ای که واقعا نا نداشت واسه حتی یک قدم...

بابا

اون شب بهم زنگ زدی و محکم گفتی: مریم بهت افتخار میکنم...گفتی این یعنی تو چقدر بزرگ بودی...یعنی تو چقدر اندازه اونجا نبودی...

بابا با آرامش خندیدی و پشتم وایسادی و بهم افتخار کردی... این تنها چیزی بود که نذاشت بشکنم...

بابا واسه اون لحظه هم که شده، محاله کوتاه بیام...

هیچ چیز به اندازه این اتفاق نمیتونست دنیامو غربال کنه... هیچ چیز به اندازه اون "بهت افتخار میکنم" نمیتونست سرپام کنه...

هیچ چیز به اندازه اون از دست دادنا، نمیتونست منو وادار کنه با همه توان اینبار بدست بیارم...

و همه اینا نشدنی ترین های 2 ماه قبل من بود!

چه خدای خوبی...
ما را در سایت چه خدای خوبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fwayofsuccessb بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:34